Présentation d’une proposition de Charte des responsabilités humaines
La Charte en contruction : dépouillement du questionnaire sur le texte Capitalisation des différentes chartes et la problématique interculturelle 1992-2002 Version originale : un dépliant de présentation de la Charte Version originale : un poster avec les principes de la Charte |
Publié le 14 octobre 2008
موضوع، محتوا و شیوهی تدوینِ منشورِ مسؤولیتهای انسانی
| |
ایدهی تدوینِ منشور ازکجا میآید؟ « زمین، یگانه میهنِ ماست، میهنی یکتا و جانشینناپذیر. بشریت، در تمامی اشکالِ گوناگوناش، متعلق به جهانِ زنده و بخشی از تکاملِ آن است. سرنوشتِ این دو از یکدیگر جداییناپذیر است. » با این جملات بود که، در سالِ 1999، نخستین پیشنهادِ منشور به گروههای کاری مختلف در بخشِ اتحاد (آلیانس) برای جهانی مسؤول، چندگانه و همبسته، آغاز شد. این برههیی اساسی از منشورِ اتحاد و فرایندی از گفتوشنودهای گوناگون و پُرتبوتاب میانِ همهی آنهایی بود که دربرابرِ بحرانهای گریبانگیرِ بشریت، دلواپسیهایی مشترک داشتند و میخواستند در وحدتیابی با دیگران به مصافِ چالشهای زمانه رَوَند. مباحثات بر سرِ این نکات بود : ضرورتِ یک منشور، مشروعیت، ماهیت و فرایندِ تأییدِ آن، شیوهی عملیکردنِ آن در بطنِ جامعهی مدنی و در سطحِ نهادهای بینالمللی. پروژهی سالِ 1999 ، در تمامی طولِ فرایندش، همچون یک pré-texte ، به هر دو معنای کلمه، یعنی هم « پیش ـ متن » و هم « بهانه »، پدیدار شد. زیرا ازیک سو به دیالوگِ شدیدِ میانفرهنگی و میانرشتهیی دامن زد، و از سوی دیگر اصلاحیههای پیشنهادی دیگری برانگیخت. چرا یک منشورِ جدید؟ درسالِ 1993 ، اتحاد (آلیانس) از انتشار یک متنِ بنیانساز زاده شد : پلاتفورم برای جهانی مسؤول و همبسته. این پلاتفورم درواقع فراخوانی بود برای وحدتیابی ما به قصدِ چیرگی بر احساسِ ناتوانی در مقابلِ بحرانهای عمدهی دنیای کنونی : شکاف میان جنوب و شمال، فقیران و ثروتمندان، مردان و زنان، طبیعت و بشریت. پلاتفورمِ یادشده نقشی اساسی در بسیجِ کسانی از همهی قارهها ایفا کرد، کسانی که تجارب و ایدههایشان را در اغلب قلمروهای فعالیتِ انسانی با یکدیگر تقسیم میکردند تا بتوانند پیشنهادهایی تدوین کنند که تأمینِ حیاتی شایانِ همهی آدمیان و نیز حفاظت از سیاره را میسر سازد. درجریانِ این نخستین مرحله، شرکتکنندگان به این نتیجه رسیدند که برای مقابله با چالشهای بزرگِ قرن 21 لازم و عاجل است که میانِ انسانها پیمانِ اجتماعی جدیدی تدوین گردد که به آنها امکان دهد همیاری(partenariat) میانِ خود برقرار سازند به این منظور که بقای بشریت و سیاره را تضمین کنند. چنین پیمانی میبایست به شکلِ منشورِ منتخبِ شهروندانِ سراسرِ جهان، و سپس نهادهای بینالمللی، درآید. یک « ستونِ سوم » درحالحاضر، حیاتِ بینالمللی بر دو ستون استوار است : اعلامیهی جهانی حقوقِ بشر، متمرکز بر احترام به ارجِ افراد و دفاع از حقوقِشان ، و منشورِ سازمانِ ملل، متمرکز بر صلح و توسعه. این دو ستون، با چارچوبی که آفریدهاند، نقشی مسلّم در پیشرفتِ سازماندهی مناسباتِ بینالمللی ایفا کردهاند. اما، درطولِ پنجاه سالِ گذشته، جهانِ تغییراتی ریشهیی کرده است. بشریت امروزه با چالشهای نوینی روبهروست. روشن است که این دو ستونِ اولیه شالودهی کافی برای تغییراتِ جاری و آتی ندارند. ایدهی پایهریزی یک ستونِ سوم، یک « منشورِ زمین »، که اساساً به روابطِ میان بشریت و زیستـ سپهر (biosphère) بپردازد، نخستین بار در کنفرانسِ جهانی محیطِ زیست، در سالِ 1972 در استکهلم، پدیدار گردید. این ایده به هنگامِ تدارکِ « اجلاسِ زمین »، در 1992 در ریودوژانیرو، بار دیگر مطرح شد، اما نگارشِ یک « منشورِ زمین » سرانجام عملی نگردید زیرا دولتهای شرکتکننده برسرِ نحوهی یک فورمولبندی، که بهراستی متناسب با چالشهای جهان باشد، به توافق نرسیدند. از آن هنگام تاکنون، در درونِ جامعهی مدنی بینالمللی، پروژههای پُرشماری به عنوانِ منشور بر پایهی ابتکاراتی با خاستگاههای گوناگون تدوین گردیده است. شکوفایی چنین ابتکاراتی نشان میدهد که از نظرِ اشخاصِ بیشماری ایجادِ این « ستونِ سوم » اکنون عاجلتر از هر زمانِ دیگر شده است. آلیانس نگارشِ جمعی چنین منشوری را یکی از اهدافِ خود قرار داد. فرایندِ نگارشِ منشور فرایندِ تدوینِ یک منشور صورتی تکرارشونده داشت، زیرا باید دو هدفِ وحدت و گوناگونی را برآورده میساخت : میبایست توأم با رعایتِ گوناگونی فرهنگی، زبانی، اقتصادی، سیاسی و جغرافیایی، شالودههای مشترک برای عمل نیز پیریزی میشد. قرار شد روالِ کار به صورتِ رفت و برگشت باشد تا بهتدریج نوعی همگرایی ایجاد گردد. از سالِ 1995 تا 1998 ، به ابتکارِ آندره لِهوِسک ، در آفریقا، آسیا، آمریکای لاتین و اروپا کارگاههایی راهاندازی شد. هدف از ایجادِ این کارگاهها استخراجِ ارزشها و اصولِ مشترک بر اساسِ واقعیتِ روزمرهی زیستهشده در جوامعِ گوناگون بود. نخستین پیشنهادِ منشور (1999 )، حاصلِ این کارها بود. از 1999 تا پایانِ سالِ 2000 ، با بررسی این امر که اصولِ یادشده چگونه میتواند به گونهیی خاص در قلمروهای متفاوتِ فعالیتِ انسانی و بافتهای مختلفِ فرهنگی به کار رَوَد، این طرحِ منشور به طورِ منظم به آزمون گذاشته شد. در همان مقطع، بسیاری از کارگاههای آلیانس در حالِ تدوین پیشنهادهایی بودند که هرکدام در قلمروِ خاصِ خویش بتواند پاسخگوی چالشهای قرنِ بیستویکم باشد. واکنشهایی که طرحِ منشورِ 1999 برانگیخت و بررسی این پیشنهادها به اتخاذِ این تصمیم در سالِ 2001 انجامید که طرحِ یادشده در متنی گنجانده شود که بتواند مجموعهی این تأملات را در خود جای دهد. کمیتهی نگارش در پاییزِ سالِ 2001 طرحِ اولیهی خود را برای بررسی در اختیارِ « کمیتهی فرزانگان » نهاد. تفسیرهای این کمیته بر طرحِ اولیه بهکردهای چشمگیری در آن به وجود آورد. این پیشنهادِ نهایی برای بررسی در اختیارِ مجمعِ آلیانس در دسامبرِ 2001 در شهرِ لیل، قرار داده شد. شرکتکنندگانِ در این مجمع، درستی و بهجابودنِ این پیشنهاد را با توجه به بافتهای متفاوتِ خویش بررسی کردند. تفسیرهای حاصل از این بررسیها نگارشِ پیشنهادِ این منشور را به روایتی که در پی خواهد آمد، میسر ساخت. متنِ یادشده اکنون برای بحث در اختیارِ متحدان قرار میگیرد تا از آوریلِ 2002 به صورتِ یک متنِ نهایی وسیعاً توزیع گردد. (ترجمهی فارسی حاضر پس از این تاریخ انجام گرفته است.توضیحِ مترجم). سفر در شهر لیل متوقف نمیشود پس از مجمعِ لیل، پیشنهادِ منشور باید در دلِ جامعهی مدنی، و امیدواریم دیر یا زود در نهادهای بینالمللی نیز، به راهِ خود ادامه دهد. آلیانس همچنان به آزمونِ درستی متنِ منشور در ارتباط با بافتهای فرهنگی مختلف و حوزههای اجتماعی ـ حرفهیی گوناگون، ادامه خواهد داد. منشور : هستهیی مشترک برای تنوعِ پیشنهاداتی که آلیانس محملِ آنهاست منشورِ مسؤولیتهای انسانی پدیدهیی خودکفا و خودبین نیست. این منشور صرفاً روشنکنندهی اساسِ وجهِ مشترکی است که میانِ پیشنهاداتِ تدوینیافته توسطِ گروههای کاری مختلف در آلیانس وجود دارد : فراخوانِ آگاه شدن از ضرورتِ اکیدِ تقبلِ مسؤولیتهای جدید هم از لحاظِ فردی و هم درسطحِ جمعی است. اصولِ رهنمونکنندهی این منشور همچون هستهی مشترکی است که میتواند به قلمروهای گوناگونِ فعالیتِ انسانی منتقل شده و در آنها صورتِ انضمامی یابد، و به شکلی متناسب با ویژهگیهای هر فرهنگ به زبانهای مختلف منتقل گردد. به بیانِ استعاری، این هستهی مشترک را میتوان همچون ریشههای درختی دید که، مانندِ درختِ بانیان، شاخههای بسیار و تنههای جدید از آن میروید که هرکدام در راستای ترجمهی این اصولِ رهنمونکننده در بافتهای گوناگونِ فرهنگی وقلمروهای متفاوتِ فعالیتِ انسانی به وجود میآیند. شاخصهای عمدهی منشور شاخصهای عمدهی منشور عبارتند از : این منشوری است از مسؤولیتهای بشریت در برابرِ چالشهای قرنِ بیستویکم. این منشور سندی به اقتضای احوال، که در ارتباط با مشغلههای کوتاهمدت یا یک فعالیتِ انسانی خاص شکل گرفته باشد، نیست. برعکس، منشور اصولِ کلّییی را پیشنهاد میکند که میان همهی کسانی که این اصول را برمیگزینند، مشترک است. این منشور باید به مثابهِ پایهیی برای پیمانِ اجتماعی نوینی به کار رود که معرفِ قواعدی نو برای هر حوزهی اجتماعی و حرفهیی با توجه به روابطِ آنها با اجتماع باشد. این منشور خواهانِ آن است که چارچوب مرجعی برای رفتارهای شخصی و نیز زندگی سیاسی، نهادی و حقوقی باشد. اصولِ کلّی اعلامشده در این منشور باید در بافتهای گوناگون ترجمه شود و موضوعِ کاربستهای تدریجی در قلمروهای مختلفِ فعالیتِ انسانی قرار گیرد و درواقع چارچوبِ مرجعی برای حوزههای متفاوت باشد (اشخاص، جوامع، حوزههای اجتماعی ـ حرفهیی، دولتها، شرکتها و بنگاههای تجاری، و غیره...). آیا مفهومِ « مسؤولیت » یک مفهومِ جهانشمول است؟ هم آری و هم نه. میتوان در همهی گروههای اجتماعی با مضمونِ مسؤولیت، به عنوانِ مفهومی اخلاقی، لیکن با تلقیهای متفاوت از نحوهی تقبلِ آن، روبهرو شد. در برخی جوامع، مسؤولیت بیش از آنکه برعهدهی عضوی از جامعه به ابتکارِ خودش باشد، از طرفِ گروه به یک شخص معین واگذار میشود. در چنین شرایطی، شیوهیی که برای مسؤول دانستنِ هر شخص نسبت به اعمالاش به کار میرود در عمل فرق میکند. و به هنگامِ تعیینِ محتوای قانونی ایدهی مسؤولیت، تفاوتهای فرهنگی نیز پُررنگتر میشود. بحرانی که بشریت اکنون با آن روبهروست، فراگذشتن از این تفاوتها را الزامی ساخته است. همان گونه که ملتهای جهان ایدهی « حقوقِ بشر » را پذیرفتهاند، اکنون نیز باید مضمونِ « مسؤولیتهای انسانی » را به قاموسِ همگانی وارد کرد. وانگهی، امکانِ یک همکاری و زمامداری جهانی بدون برخی ایدهها و اصول قابل تصور نیست؛ ایدهها و اصولی که، با هرگونه خاستگاهی، بتوانند برای مجموعهی بشریت مفید تشخیص داده شوند. مسؤولیت در قبالِ خودِ زندگی دامنهی بحرانهای اجتماعی و زیستمحیطی زمانهی ما موجب شده که موضوعِ اصلی اکنون موهبتِ خودِ زندگی باشد. زندگی را انسانها نیافریدهاند. انسانها جزوِ زندگیاند : زندگی رازی است که زندگان را به هم میپیوندد و در طبیعت، در بطنِ بشریت، و در ارتباطِ این دو با یکدیگر، استمرار مییابد. بشریت، بهرغمِ گوناگونیاش، مسؤولیتِ مشترکِ حفاظت از حقِ حیات را برعهده دارد. ازهمینرو، منشوری که بر پایهی چنین آگاهی و شعوری بنا شده باشد، به معنای اکیدِ کلمه « جهانشمول » است، زیرا به هر آنچه در هستی وجود دارد، چه آشكار و چه پنهان، مربوط است. این منشور دربرگیرندهی چیزی است که از حدِ توانایی انسانی ادارک و ادارهگری فراتر میرود اما بشریت در مجموعهی خود، مسؤولِ آن است. ضرورتِ آفریدن و حفظِ جایگاهِ مردمانِ دیگر و اشکالِ دیگرِ زندگی از این مسؤولیتِ بنیادی سرچشمه میگیرد. شیوهی قبول و قسمت کردنِ این جایگاه و این مسؤولیت در بافتهای مختلف تغییر میکند اما در همهجا حفاظت از جایگاهِ دیگران و اشکالِ دیگرِ زندگی بخشِ لاینفکی از حفاظت از خودِ زندگی است. چنین نگرشی الهامبخشِ منشورِ پیشنهادییی بوده است که متنِ آن جداگانه در این سایت در دسترشِ شماست. |